28-اسم موصول «الذی و التی» هر گاه پس از اسم دارای «ال»واقع شود معنی«که» میدهد و نقش صفت را دارد. مانند: ذهبت الی المسجد الذی قرب مدرستنا= به مسجدی که نزدیک مذرسه مان بود رفتم.

29-در چند مورد زیر غالبا ماضی در معنای مضارع بکار می رود:

بعد از« ادوات شرط»  مانند: (إن درست نجحت= اگر درس بخوانی موفق می شوی)

بعد از «اذا»   مانند:(إذا الشمس کورت: آنگاه که خورشید تیره و تار شود)

30-فعلهای ماضی هر گاه به مفهوم دعا یا نفرین بکار روند بصورت مضارع التزامی ترجمه می شوند.

(رحمک الله= خداوند تو را رحمت کند.)  (قبحه الله= خدا او را زشت کند.)

توجه: «ما» بعد از «اذا» مای زائده است بنابراین نباید آن را با «ما»ی نافیه اشتباه گرفت.

31-در ادوات شرط (إن،من،ما،أینماو...)فعل شرط معمولا بصورت مضارع التزامی و جواب شرط بصورت مضارع اخباری ترجمه می شود.

(إن تقرضوا الله قرضا حسنا یضاعفه لکم: اگر به خداوند نیکو وام دهید آنرا برای شما چند برابر می کند.)

32-فعل شرط و جواب شرط هر گاه ماضی باشند بصورت مضارع (التزامی،اخباری) ترجمه می شوند:

(إن أحسنتم أحسنتم لانفسکم= اگر نیکی کنید به خودتان نیکی می کنید.)

33-حرف جر (علی) در این فرمول [علی+اسم(ضمیر)+أن...]به معنی (باید) یا (بایستی) است و تقریبا مترادف لام امر است.  (علینا أن نتوکل علی الله = باید که بر خدا توکل کنیم.)

34-فعل مضارع (یجب+أن...) نیز مترادف «ل» امر غایب است.

(یجب أن نجتهد حتی نصل الی الإکتفاء الذاتی = باید تلاش بکنیم تا به خودکفایی برسیم.)

35-«لا»ی نهی بر سر 14 صیغه مضارع می آید و متضاد دو نوع امر عربی (حاضر و غایب) است. زیرا «لا»ی نهی به معنی (نباید) و (نبایستی) یا (ن+امر) است:

(یجب أن نراجع الدروس و لانیأس من التعلم= باید درسها را مرور کنیم و نباید از یادگیری ناامید بشویم.)

36-امر حاضر از (6صیغه) مضارع مخاطب ساخته می شود.

37-هرگاه فعلهایی بوسیله (واو) به ماضی استمراری یا ماضی بعید و یا به مضارع التزامی و... عطف شوند فعل کمکی «کان» و یا حروف ناصبه تکرار نمی شوند:

مانند:( کان المقاتلون یقرؤون الادعیة و یناجون الله فی الخنادق و یهاجمون العدو:)

(رزمندگان دعاها را می خواندند و در سنگرها با خداوند رازونیاز می کردند و به دشمن حمله می بردند.)

38-حرف جر«ل» در اول جملات عربی به مفهوم «داشتن» است. مانند:(لهؤلاء الناس قائد لایستسلم أمام ضغوط الاعداء: این مردم رهبری دارند که در مقابل فشارهای دشمنان سر فرود نمی آورد.)

39-ظرف «عند» همراه اسم یا ضمیر نیز به معنی «داشتن» است. مانند:

(هل عندک فی الحصة الثانیة اللغة العربیة= آیا زنگ دوم عربی داری؟)

40-ترکیب (کان+ل) معادل فعل «داشتن» در زبان فارسی است. مانند:(کان لی کتاب: کتابی داشتم.)

توجه: اگر بخواهیم اسلوبهای فوق را منفی کنیم بصورت زیر عمل می کنیم:

(الف: از «لیس یا ما» برای زمان حال استفاده می کنیم.)( ب:از «ما کان» در زمان گذشته استفاده می کنبم.)

41-گاهی ازحرف «ل» برای جدا کردن مضاف از مضاف الیه استفاده می شود که در اینصورت بمعنای «داشتن» نیست و در ترجمه زائد به حساب می آید. مانند:

(إنه کان وزیرا للسلطان= او وزیر سلطان بود.)

42-هناک (ظرف مکان) گاهی اوقات به معنای «هست،وجوددارد» بکار می رود. مانند:

(هناک آمال کثیرة حول نجاح المسلمین= آرزوهای زیادی پیرامون موفقیت مسلمانان وجود دارد.)

43-در متنهای ادبی و بلاغی«قرآن،نهج البلاغه و...» کلمه «أن» اغلب برای تأکید جمله بکار می رود. در ترجمه چنین جملاتی می توان از کلماتی چون «براستی،قطعا،حتماو...» استفاده کرد.

توجه:«إن» در متون و زبان روزمره لزوما برای تأکید نیست بلکه نوعی تکیه کلام برای جمله های اسمیه بشمار می آید.

44- «أن» در وسط جمله بمعنای «که،اینکه» بکار می رود و مانند حرف ربط در زبان فارسی است.

45-در ترجمه باب «تفاعل» معمولا از کلماتی نظیر «باهم،بایکدیگر» استفاده می کنیم. مانند:

(تعاون الناس لبناء المسجد= مردم برای ساختن مسجد با یکدیگر همکاری کردند.)

46-در ترجمه باب «مفاعلة» معمولا میان فاعل و مفعول به از کلمه «با» استفاده می کنیم. مانند:

(یاایها النبی جاهد الکفار و المنافقین= ای پیامبر با کافران و منافقان جهاد کن.)

47-بابهای «إفعال و تفعیل» معمولا بصورت متعدی ترجمه می شوند. مانند:

(نزل: فرود آمد)     (أنزل: فرود آورد)     (نزل: فرود آورد)

توجه: باید در نظر داشت که بعضی از فعلهای ثلاثی مزید باب «إفعال،تفعیل» بصورت لازم ترجمه میشوند.

(فکر: فکر کرد) (أزهر: شکوفه برآورد) (أسرع: شتافت) (أفلح: رستگار شد)

48-بابهای ثلاثی مزید (تفعل،افتعال) غالبا لازم و گاهی متعدی ترجمه می شوند. مانند:

(تحرر: آزاد شد) (إنتقل: جابجا شد) (إکتسب: بدست آورد) (تحمل: تحمل کرد)

49-باب انفعال همیشه لازم ترجمه می شود.مانند: (إنقطع: قطع شد) (إنفصل: جدا شد)

50-باب استفعال هر گاه بر طلب و درخواست دلالت کند متعدی است. مانند:

(إستغفرالله: از خدا طلب بخشش کن) (إستأذن سعید المعلم: سعید از معلم اجازه خواست.)

51-فعلهایی که بر خلق و خوی (سجایای أخلاقی) و فعلهایی که بر پاکی و کثیفی دلالت دارند لازم اند.

مانند: (شجع: دلیرشد) (نهم: حریص شد) (فرح:شاد شد) (طهر: پاک شد) (دنس: کثیف شد)

52-فعلهای متعدی که یک مفعول دارند هرگاه به بابهای «إفتعال،تفعل،انفعال» بروند لازم ترجمه می شوند.

مانند: (جمع: إجتمع)  (أدب: تأدب)  (مد:إمتد)

53-فعلهای متعدی که به بابهای افعال و تفعیل می روند دو مفعول می گیرند.مانند:

(نسی: فراموش کرد)  (أنساهم الله أعمالهم: خداوند کارهایشان را از یاد برد)

54-در هنگام ترجمه علاوه برزمان فعل توجه به لازم و متعدی بودن فعل مهم و راهگشا است و مهمترین و ساده ترین راه شناخت از لازم از متعدی افزودن «اورا»یا«آن را» ویا«چه کسی را،چه چیزی را» به ترجمه آن فعل است که در صورت درست بودن ترجمه، آن فعل متعدی است و در غیر ایتصورت لازم است.


منابع :

1.   کتاب صرف ساده، موسسه انتشارات دار العلم قم

2.   http://arabmaz.blogfa.com/post-48.aspx

 

همچنین ببینید :

نکاتی پیرامون فن ترجمه 1

نکاتی پیرامون فن ترجمه 3