شَمْسُ الْعَدالة

خورشید عدالت

 

الْمَشْهَدُ الأوَّل                      مدینة الأنبار

صحنه ی اوّل                      شهر انبار

 

أسَمِعْتُم أنَّ خلیفَةَ الْمُسلمیـنَ یأتی إلـى مدینة الأنبار؟

آیا شنیدید که خلیفه‌ی مسلمین به شهر انبار می‌آید؟

 

نَعَم ... و سَنَسْتَقْبِلُه بِحَفاوةٍ.

بله ... و به گرمی از او استقبال خواهیم کرد.

 

  یَجِبُ أنْ لا نَسْمَحَ لِلْفُقراءِ و الْمساکیـنِ أنْ یأتوا إلی الاستقبال .

باید به فقیران و مسکینان اجازه ندهیم به استقبال بیایند .

 

 سوف نستَقْبِلُه کما کُنّا نَسْتَقْبِلُ ملوکَنا السّاسانیّیـن فـى الْماضـى .

از او استقبال خواهیم کرد، همان‌طور که در گذشته از پادشاهان ساسانی مان استقبال می‌کردیم.

 

حَسَنٌ ... حَسَنٌ ...

خوب است ... خوب است ...

 

فـى الْیوم الْمَوعود

در روز موعود

 

خَرَجَ الأغنیاءُ و الْمُتْرَفونَ إلی بابِ الْمدینةِ.

ثروتمندان و مرفّهان به طرف دروازه‌ی شهر خارج شدند.

 

جاء الأمیـرُ ... جاء الأمیـرُ ...

امیر آمد... امیر آمد...

 

حینَئذٍ نَزَلَ الرّاکِبونَ مِن مَرا کِبِهم لاسْتِقبالِ أمیـرِالْمؤمنیـن و قاموا بتَبْجیلِه کعادتِهم فـى اسْتقبالِ الْملوکِ ...

در این هنگام سواران از مرکب‌های شان  برای استقبال امیر مؤمنان پایین آمدند و طبق عادتشان در استقبال پادشاهان به بزرگداشت او پرداختند.

 

تَعَجَّبَ الإمامُ علـﻰٌّ (ع) مِن عَمَلِهِم فَصَاحَ :

امام علی (ع) از کار آن‌ها تعجّب کرد، پس فریاد کشید:

 

ما أرَدتُم بِهذا الَّذﻯ صَنَعْتُم ؟

با این کاری که کردید چه قصدی داشتید؟

 

هذا خُلُقٌ مِنّا نُعَظِّمُ به الأمَراءَ  .

این عادت ماست که با آن فرمانروایان را بزرگ می‌داریم.

 

و ماذا یَنْتَفِعُ الأمراءُ بِهذه الأعمالِ ؟! إِنَّکم لَتَشُقُّونَ عَلَی أنْفُسِکم عَبَثاً  .

فرمانروایان از این کار چه سودی می‌برند؟ بیهوده خودتان را به زحمت می اندازید.

 

أیُّها الأمیـرُ ... ! قَدْ هَیَّأنا لکَ و لِمُرافِقیک طعاماً و لدَوابِّـکم علفاً کثیراً  .

ای فرمانروا... ! برای تو و همراهانت غذایی و برای چارپایان تان علف فراوانی آماده کرده‌ایم.

 

إنّنَا نَأبَی أن نَأکُلَ مِن أموالکم شیئاً إلّا بدَفْعِ الثَّمَنِ .

ما نمی پذیریم که از اموال شما چیزی بخوریم جز با پرداخت بها.

 

أیُّها الْخلیفةُ ! هذه هدایا ، . . .  مِن الأموال و الدَّوابِّ و ... تَعَوَّدْنا أن نُقَدِّمَ مِثلَها لِمُلوکِنا . . .  نَرجو أن تَقْبَلَها .

ای خلیفه! این‌ها هدیه‌هایی هستند ... از اموال و چارپایان و ... عادت کرده‌ایم که همانند آن‌ را به پادشاهانمان تقدیم کنیم ... تقاضا می کنیم آن را بپذیرید...

 

إن أحْبَبْتُمْ أنْ نأخُذَها فلابأسَ ... ! نَحْسِبُها مِن خَراجِکم .

اگر دوست دارید که آن‌ها را بگیریم، هیچ اشکالی ندارد و آن‌ها را جزء مالیاتتان به حساب می آوریم.

 

أتَمْنَعُنا  أن نُهْدِﻯَ ؟ و قد تَعَوَّدْنا أن نأمَنَ غضَبَ الْملوکِ بتقدیـمِ الْهَدایا .

آیا ما را باز می داری که هدیه بدهیم؟درحالی که عادت کرده‌ایم با تقدیم هدیه ها از خشم پادشاهان در امان باشیم .

 

 لا ... لا ... إنْ أبْغَضَکم أحَدٌ فأخْبِرونا .

نه ... نه ... اگر کسی به شما آزار و اذیت برساند ما را با خبر کنید.